پرونده كودكان در شرايط دشوار منبع : ويژه نامه نوروز 97 هفته نامه اقتصاد كرمان همه جا هستند، سرچهار راه ها، زیر پل، حتی وقتی در رستوران می خواهی با آرامش غذا بخوری سر کله یشان پیدا می شود. آسایشت را سلب می کنند. آنکه اسپند دود می کند از گل فروش و واکس فروش سمج تر است. باید پولی بدهی که آویزان پنجره ات نشود و با نصفه قدش شیشه ماشینت را کثیف نکند. هر بار پشت چراغ قرمز پیدایت میکند. بوی اسپند ماشین را بر می دارد، شیشه را بالا می کشی بلکه دست بردارد.
همه جا هستند، سرچهار راه ها، زیر پل، حتی وقتی در رستوران می خواهی با آرامش غذا بخوری سر کله یشان پیدا می شود. آسایشت را سلب می کنند. آنکه اسپند دود می کند از گل فروش و واکس فروش سمج تر است. باید پولی بدهی که آویزان پنجره ات نشود و با نصفه قدش شیشه ماشینت را کثیف نکند. هر بار پشت چراغ قرمز پیدایت میکند. بوی اسپند ماشین را بر می دارد، شیشه را بالا می کشی بلکه دست بردارد. آخر هفته ای بارانی است. پشت چراغ قرمز مجبور نیستی شیشه را بالا بیاوری. نفس آسوده می کشی. باران فراریشان داده. باران تمام می شود. هفته گذشته است. بارانی نیامده ولی خبری از بوی اسپند نیست. پنجره ماشینت پایین است. چشم میچرخانی بلکه ناگهان ظاهر شود. نه امروز هم نیامده. شاید به مدرسه رفته است. ذهنت را آرام می کنی. بله، حتما. باید به مدرسه رفته باشد. اوضایش خوب شده. اصلا از اول هم خوب بود. تنبلی می کرد که به مدرسه نمی رفت و در خیابان پشت چهار راه با آن نصف قد شیشه ماشین مردم را کثیف می کرد. اندکی ذهنت آشفته می شود که نامی برای آن نیم وجبی که هر عصر از شیشه ماشینت آویزان می شود در ذهن نداری. ذهنت را آرام می کنی چراغ سبز شده، باید بروی، حتما بچه بی نام اوضایش خوب است. ماشین ها حرکت کرده اند. شیشه ماشین پایین است. بادی به کله ات می خورد. با خود می گویی به من مربوط نیست، بچه پدر و مادر دارد. مسئولیت من که نیست." پرونده کودکان در شرایط دشوار ، به وضعیت چنین کودکانی می پردازد و نقطه شروع خوبی است تا از زوایای دیگری به مسئله نگاه کنیم.این پرونده در چهار بخش به مسئله کودکان شهرمان می پردازد. قسمت اول یادداشتی است از دکتر سیامک زندرضوی، عضو هئیت مدیره انجمن جامعه شناسی که اولین بار مبحث کودکان در شرایط دشوار را در سطح دانشگاهی طرح کرد تا بتوان با حمایت گروه های مختلف اجتماعی این مسئله را به اولین اولویت نهادهای رسمی اعم از مقننه، مجریه و قضاییه تبدیل کند. کودکان وجه اشتراک همه ما انسان ها هستند. موجوداتی با ارزش که باید برای بقایشان بکوشیم ولی به اشتباه این وظیفه تنها به دوش خانواده گذاشته شده است. خانواده ای که شاید در بعضی مواقع صلاحیت نگهداریشان را ندارد. این یادداشت در جایگاه نظری چارچوب هایی برای فهم مسئله فراهم می کند تا بتوانیم فرصت ها و چالش های پیشرو برای درک وضعیت شرایط سخت و گوناگونی که کودکان با آن رو به رو هستند را باز شناسیم. قسمت دوم گزارشی است که به شهرک صنعتی شهر کرمان می پردازد. جایی که بسیاری از فعالان اجتماعی به روش های گوناگون سعی در تغییر وضعیت کودکان دارند. با فعالیت هایی مثل فراهم کردن فرصت بازی و سوادآموزی ، تهیه بسته های غذایی و یا کمک به ترک اعتیادشان. هر فعال اجتماعی در سطح توان و محدوده هدف خود می کوشد حداقل وضعیت یک کودک را از آنچه هست بهتر کند هرچند که اثرش محدود و گاه بی اثر باشد. قسمت سوم این پرونده به گفتگو با مهدی افروز فعال اجتماعی اختصاص دارد. وی از جمله کسانی است که درشهرک صنعتی و نقاط حاشیه ای دیگر شهر کرمان به عنوان دیدبان فعالیت می کند. و به تجربه خود با نهادهای دولتی مانند نهضت سوادآموزی می پردازد. قسمت آخر این پرونده به یادداشت زهرا قاسم زاده، معلم مرکز دوستدار کودک مشتاق اختصاص دارد. این مرکز میزبان کودکان بازمانده از تحصیلی است و در تلاش است فضایی شاد برای مدت کوتاه آموزش آنان در مدرسه فراهم کند. تلاش ما در نوشتن این پرونده فقط برای فهم تلخی شرایط سخت کودکان نبود. تلخی دیدن یک کودک در خیابان با بالا کشیدن شیشه ماشین پایان نمی گیرد. پس می توانیم نوع دیگری آغاز کنیم. شاید اگر زمانی شیشه را پایین کشیدیم، تصمیم بگیریم نامش را بپرسیدیم و راه ديدباني وضعیت یک کودک را شادمانه تر از بالا کشیدن شیشه بیابیم.